***** سینه زنی (سنگین)
حضرت رقیه(ع)
عدویت می زند سیلی به رویم بگوعمه کجا رفته عمویم
میان قتلگاه او بی بهانه زند بر من عمه تازیانه
ببین عمه که رنگ من پریده به پایم در صحرا خارخلیده
ببین عمه خرابه سردسردست بیاعمه که قلبم پر زدردست
میان این خرابه من تنها شدم مانند مادرت زهرا(س)
عدویت دنبال من دویده به روی صورتم نقشی کشیده
سرت بر نیزه ها بابا نشسته چرا دندان پیشینت شکسته
چرابابا سرت خونین گشته دلم راتوببین غمگین گشته
به روی دخترت بنما نظاره بگو پیدا نکردی گوشواره
نبودی که به ماگفتند یتیمید بیائیداهل شام بابم ببینید
چه کس پیشانی توراشکسته کنارم مادرت زهرا (س) نشسته
مرا با خود ببر ای نازنینم که اینقد رنج وسختی رانبینم
به تار موی تو بابا اسیرم دعایت این باشد من بمیر م